- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: سه شنبه 92/5/8
- زمان: سه شنبه 92/5/8
همه بخونند و برای رفیقاشون تعریف کنن... پسره به دختری که تازه باهاش دوستشده بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی...
این آخری که رفت حموم ، نه 1ساعت نه2 ساعت ، موند تو حموم...
دیدن این دیر
کرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :
نامردا خواهرم بود...
نکنید از این کارا دوست دختر شما خواهر یک بنده خداییه
شایدم اصلا برادر نداره تکه این اصلا مهم نیست
شاید دختره خره احمقه نمیفهمه چه آینده ای در انتظارشه
ولی شما نکنید ">
.
.
.
فقط تنها خواهشم اینه که این پست رو به اشتراک بزارید
هرچی بیشتر شیر بشه ، کمتر از این نامردی ها میبینیم
نامردین اگه نظر نذارین!!!