- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: سه شنبه 91/2/12
- زمان: سه شنبه 91/2/12
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: شنبه 91/2/9
- زمان: شنبه 91/2/9
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر ایینه بدانیم چو هست نه د ر ان وقت که افتاد و شکست...
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: چهارشنبه 91/2/6
- زمان: چهارشنبه 91/2/6
همیشه روش نمیشد این عاشق خجالتی همش از پشت شیشه میدید تو رو یواشکی
لحظه ها رو میشمرد تا که دوباره رد بشی رد بشی با این نگاهت دلو اسون بکشی
انتظار میکشیدم صدای پاتو بشنوم منتظر بودم بیای و عکستو بازم بکشم
دست و پامو گم میکردم بند میومد زبونم هر وقت که میخواستم بگم تویی وجود من
یه روزی جرات دادم به این دلم بیام و بهت بگم دوستت دارم
اما تا اومدم پشت پنجره دستاتو دیدم توی دست دیگه
چشم انتظاری بسه دیگه بی قراری فهمیدم بسه دیگه
از خدا خواستم خراب شه اسمونم تا از این دنیا برم دل بکنم
اخه اونی که منو تنها گذاشت قدره این عشقو تو این دنیا نداشت
ای خدا اون منو پشت سر گذاشت عشق شیشه ای ار ه فایده نداشت
(برای تمام کسایی که عاشق کسی بودن بدون اینکه طرف حتی بفهمه)
(اهنگ مجید یحیایی)
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: یکشنبه 91/2/3
- زمان: یکشنبه 91/2/3
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: دوشنبه 91/1/21
- زمان: دوشنبه 91/1/21
بچه بودم نه دیگه منتظر بودم نه دیگه واسه تو و مثل تو دلتنگ بودم
بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم میبرد دل کوچیکم فقط غصه ی بازی رو میخورد
بچه بودم دلمو هرگز کسی نبرده بود هنوزم خدا اونو دست خودم سپرده بود
بچه بودم قدرمو زمونه بیشتر میدونست زندگی حال منو از تو که بیشتر میدونست
بچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمیکرد مثل تو میون بازیا خیانت نمیکرد
بچه بودم کسی مثل تو باهام بد نمیشد بی توجه از کنار رویاهام رد نمیشد
بچه بودم قلبای تو دفترم حقیقی بود روی دفتر خاطراتم عکس جوجه تیغی بود
بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود اون روزا فکر و خیالت خبرم نکرده بود
بچه بودم اگه مثل حالا مجنون میشدم
از بزرگ شدن واسه ابد
پشیمون میشدم
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: پنج شنبه 91/1/17
- زمان: پنج شنبه 91/1/17
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: پنج شنبه 91/1/17
- زمان: پنج شنبه 91/1/17
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: پنج شنبه 91/1/17
- زمان: پنج شنبه 91/1/17
در دعا کردن باید مانند مثل کودکی باشی که شب را به راحتی
می خوابد ، چون اطمینان دارد که صبح ، چیزی را که از پدرش
خواسته آماده است . . .
- نویسنده: ملیکا
- تاریخ: پنج شنبه 91/1/17
- زمان: پنج شنبه 91/1/17
اخرین مطالب
کد لیست آخرین مطالب پارسی بلاگ