سفارش تبلیغ
صبا ویژن





کانال اهنگ های جدید و پست های غمگین..مدیریت ققنوس

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: پنج شنبه 95/11/14
  • زمان: پنج شنبه 95/11/14

با سلام و.خسته نباشی خدمت دوستان گل برای دریافت اهنگای جدید و غمگین و بهترین پست ها به کانال زیر مراجعه فرمایید

Telegram.me/majid_sum_official

با تشکر مدیریت ققنوس






چگونه وقتی حرفی برای گفتن ندارید، مکالمه را آغاز کنید..

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19

 



چگونه وقتی حرفی برای گفتن ندارید، مکالمه را آغاز کنید
 



چه میزبان باشید و چه میهمان، موقعیت های اجتماعی بسیاری هست که در آن نیاز به برقراری ارتباط پیدا می کنید، حتی اگر انجام آن برایتان دشوار باشد. مثلاً در یک میهمانی میخواهید که نامزد دوستتان احساس راحتی کند و به او خوش بگذرد یا ممکن است غریبه ای را کنار یک اتاق شلوغ ببینید و با خودتان فکر کنید که او تنها شانس شما برای تحت تاثیر قرار دادن کسی است که به او علاقه مندید. اما متوجه می شوید که نمی دانید چه باید بگویید.


 


مراحل


1. با یک مقدمه شروع کنید و خیلی ساده خودتان را به فرد مورد نظر معرفی کنید. دستتان را جلو برده و با او دست بدهید. اگر او را می شناسید این مرحله را نادیده گرفته و از قدم دوم شروع  کنید.

 


2. به اطراف نگاهی بیندازید. ببینید آیا چیزی هست که ارزش صحبت کردن داشته باشد یا نه. حرف زدن درمورد آب و هوا دیگر خیلی کلیشه شده است اما اگر نکته جالبی درمورد آن وجود داشت هیچ اشکالی ندارد می توانید سر صحبت را باز کنید.


 


3. از طرفتان تعریف کنید. اما دقت کنید که دروغ نگویید مثلاً اگر می بینید که موهای طرفتان به طرز مسخره ای زشت است، از موهایش تعریف نکنید اما اگر مثلاً از کفش هایش یا هر چیز دیگری خوشتان آمده با لبخند عنوان کنید. یک تمجید بی ریا و خالصانه راه بسیار خوبی برای نزدیک شدن به طرف مقابل است. اما دقت کنید این تمجید درمورد مسئله ای خیلی شخصی نباشد که او را بترساند یا باعث شود که احساس ناراحتی کند.


 


4. سوال بپرسید. اکثر افراد عاشق این هستند که درمورد خودشان حرف بزنند پس این اجازه را به آنها بدهید. اما توجه کنید که زیاد درمورد خودتان حرف نزنید که فرد اجازه صحبت پیدا نکند. مثلاً بپرسید، "امسال چه درس هایی برداشتی؟" یا "آیا فلان فیلم را دیدی؟" "نظرت درموردش چه بود؟" سوالهایی بپرسید که بتوانند راحت درموردش حرف بزنند و فقط به یک بله یا خیر معمولی ختم نشود. مثلاً می توانید بپرسید "چه کیف خوشگلی، از کجا خریدی؟" و خواهید دید که دقایق متمادی درمورد آنروز که برای خریدن آن کیف به بازار رفته بود و اتفاقاتی که در آن روز افتاد صحبت می کند. اما اگر می بینید که طرفتان تمایل چندانی به پاسخ دادن به سوالهایتان ندارد، خیلی سوال نکنید.


 


5. حرف طرف مقابل را دنبال کنید. موافقت کنید، مخالفت کنید، و نظرتان را ابراز کنید. تلاش کنید که با بی توجهی از آن نگذرید.


 


6. به چشمان دوست جدیدتان نگاه کنید. اینکار باعث ایجاد اعتماد بینتان می شود. اما دقت کنید که به چشمهایش زل نزنید. همچنین طی گفتگو یکی دوبار نامش را بر زبان بیاورید. اینکار باعث می شود هم اسمش را به خاطر بسپارید و هم توجه او را به حرفی که می زنید معطوف کنید. لبخند بزنید و در صورت لزوم بخندید.


 


7. لبخند زدن و لذت بردن از گفتگو را فراموش نکنید.


 


8. فقط خودتان باشید و سوالهایی بپرسید که فکر می کنید با موقعیت جور است. قبل از اینکه حرفی را به زبان بیاورید، کمی به آن فکر کنید.


 


نکات


 


·     ریلکس باشید. این احتمال وجود دارد که هر گفتگوی کوچکی که دارید تا چند ماه بعد در ذهن مخاطبتان نماند. چیزی که به ذهنتان می رسد را بیان کنید.


 


·     یادتان باشد اگر موقع حرف زدن در ذهنتان به چیزی فکر می کنید. به احتمال زیاد مرتبط است.


 


·     نگاه کردن به تلویزین، گوش دادن به موسیقی و مطالعه—روزنامه، مجله و کتاب– کمک بسیار زیادی به شما می کند. می توانید از قبل چیزهایی که دوست دارید در موردش با کسی صحبت کنید را برنامه ریزی کنید.


 


·     اگر خجالتی هستید، بهتر است از قبل چند موضوع برای بحث آماده کنید.


 


·     به واکنش طرف مقابلتان دقت کنید. اگر به موضوع علاقه نشان داد ادامه دهید اما اگر مشاهده کردید که مدام یا به سعت خود نگاه می کند یا به دنبال راهی برای فرار است، باید دست نگه دارید.


 


·     عبارات و جملات جالب و خنده دار می تواند حال و هوای مکالمه را عوض کند و موضوعات جدیدی را برای صحبت کردن پیش رویتان قرار دهد.


·     اگر مکالمه پشت تلفن است باید هرطور که شده طرف مقابل را هم در مکالمه درگیر کنید. اگر موضوع جالبی به ذهنتان نمی رسد، از بازی "سوال کردن" استفاده کنید. از طرفتان سوال بپرسید. دقت کنید که سوالهایی که می پرسید مناسب زمان و مکان باشد. سوال ها باید طوری باشد که فرد بتواند به راحتی درمورد آن حرف بزند و به یک بله یا خیر عادی ختم نشود.

 


·     برخورد و رفتار شما هم در موفقیت گفتگو سهیم است. سعی کنید رفتاری دوستانه و با محبت داشته باشید تا حرفهایتان تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.


 


·     نکات و چیزهای جالب و جدیدی که در طول روز با آنها برخورد می کنید را جایی یادداشت کنید. مثلاً حرف خنده داری که کسی به شما گفته است، کار جالبی که یکی از دوستهایتان انجام داده یا هر چیز جالب توجه دیگر. این نکات می تواند در مکالمه های آتی به دردتان بخورد.


 


·     یادتان باشد، طرف صحبتتان هرکسی که باشد، همیشه می توانید نقاط مشترکی با او پیدا کنید. همه ما از یک آب و هوا استفاده می کنید، غذای خوب را دوست داریم و از خندیدن لذت می بریم. مثلاً اگر طرفتان را در ایستگاه اتوبوس ملاقات کردید، می توانید بپرسید که کجا می روند. اگر خارج از شهر زندگی می کنند، می توانید درمورد زندگیشان از آنها سوال کنید.


 


·     یادتان باشد احساس راحتی کنید و همیشه مرتب و شیک باشید.


 


·     آخرین نکته اینکه شروع مکالمه نیازمند تمرین است. ممکن است اول کار احساس گیجی و ناشی بودن به شما دست بدهد اما با تمرین رفته رفته برایتان راحت تر خواهد شد.


 


هشدارها


 


·     طرف مقابل را با سوال بمباران نکنید.


 


·     با لحنی صحبت کنید که طرف مقابل تصور نکند که مجبورید که حرفی بزنید. با آرامش و وقف های مناسب حرف بزنید.


 


·     سوال های خصوصی نپرسید.


 


·     ارتباط چشمی برقرار کنید.


 


·     درمورد ظاهر طرف مقابل یا کس دیگری اظهار نظر منفی نکنید چون ممکن است طرفتان با کسی که از او انتقاد می کنید، آشنا باشند.


 


·     هیچوقت قسم نخورید، بی احترامی نکنید، توهین نکنید، بحث های جنسی و مذهبی یا ملیتی را به میان نکشید.


 


·     در برخورد با افراد هیچوقت مغرورانه رفتار نکنید که انگار همه چیز دان هستید.


 


·     بچگانه و خام رفتار نکنید، حرف نزنید و لباس نپوشید.


 


·     صحبت دو نفر دیگر را قطع نکنید. اجازه بدهید مکالمه آنها تمام شود و بعد حرفتان را بزنید.


 


·     همیشه الفاظ "خواهش می کنم"، "متشکرم" "لطف می کنید" و امثال این را در صحبت هایتان بگنجانید. مودب بودن نشانه هوش و کمال شماست.


 


·     به اطرافیانتان احترام بگذارید.


 


·     مرتب و تمیز باشید و خوب لباس بپوشید. شلختگی، بوی بد دهان و بدن همه را از شما دور می کند.


 


·     گاهی اوقات وقتی مکالمه ای را آغاز می کنید، طرف صحبتتان ممکن است به نظر خسته کننده برسد. اما اشکالی ندارد. می توانید سراغ کس دیگری بروید چون ممکن است طرفتان را اشتباه انتخاب کرده باشید.






13 راه مناسب برای دادن پیشنهاد ازدواج

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19
13 راه مناسب برای دادن پیشنهاد ازدواج

پیشنهاد ازدواج دادن بی شک یکی از مهمترین و بزرگترین گامهایی میباشد که تا به حال برداشته اید. شما خواهان آن هـستـید که در آن لحظه همه چیز عالی و بـه بـهتـریـن نحو پیش رود و از آن مهمتر که میخواهید پاسخ وی مثبت بـاشـد! ایـن نکـات را هــنگام دادن پیشنهاد ازدواج مد نظر قرار دهید تا شانس موفقیت شما افزایش یابد:

1- مطمئن گردید که فرد مناسبی را برگزیده اید: واضح است نه! امــا حـقـیقت امر آن است که ازدواج چیزی نیست که بخواهید بـخاطـر انــگیــزه هــای آنــی وارد آن گردید. ممکن است شما دیوانه وار همدیگر را دوست داشته باشید اما اگر هــمسرتان خواهان فرزند باشد اما شما نه، ازدواج شما قطعا زیاد دوام نخواهد آورد و یا آنکه ارزشهای شما با ارزشهای همسرتان متفاوت باشد. اگر در مورد فردی که میخواهید با وی ازدواج کنید تردید دارید، بهتر است بیشتر درباره آن بیاندیشید.

2- مطمئن شوید هر دوی شما آمادگی دارید: پیـش از آنـکه پیـشنهاد ازدواج دهید درباره آن که در زندگی بدنبال چه اهدافی میباشید، حتــی اهداف 50 سال آینده خود با یکدیگر صحبت کنید. هر چه بیشتر بــا یـکدیگر در مــورد آن چـه بــرای شـما حائز اهمیت میباشد گفتگو کنید بیشتر متوجه آن میگردید که آیا با یکدیگر تفاهم و سازگــاری داریـد یــا خیر. همچنین باید از لحاظ مالی آمادگی داشته باشید. اگر شما قادر نیستــیـد کــه مخارج خود را تامین کنید، بهتر است نامزدی خود را به تعویق بیاندازید.

3- از پدر و مادر وی اجازه بگیریـد: شـما ابـتـدا باید بدانید که آیا اگر پـیش از ازدواج با پدر و مادر وی مشورت کرده و اجازه بخواهید، آنها را خوشنود میسازد یا خیر. ایـن نـکته شـایـد عـجیـب بـــنظر آید اما شما که نمی خـواهید پـدر زن و مادر همسر آیـنـده خود را برنجانید؟ این عمل برای آنکه دلشان را بدست بیاورید بسیار موثر خواهد بود.

4- بطریقی پیشنهاد بدهید که خوشایند وی باشد: به پیـشنهاد ازدواج هـمچون یک هدیه به بانوی زندگی خود بنگرید. آن را بـطریقـی طـرح ریزی کنید که باب میل و سلیقه وی بوده و مطابق با شخصیتش باشد. آیا وی رومـانتـیـک اسـت و یـا اهـل تـفریح و شوخ طبعی؟ آیا میل دارد بطور محرمانه از وی خواستـگـاری کنـیـد و یا روی دیــوار درخـواست خود را بنوسید؟

5- در باره هدیه دادن به وی تصمیم بگیرید: بـرای دختـرهـا و زنـان هیچ چیز مبهوت کننده تر از یک هدیه غیر منتظره و غافلگیر کننده حلقه برلیان نمی بـاشد. امـا اگـر تـوان مالی شما اجازه این کار را به شما نمیدهد، برای یک حلقه مناسب بودجه شما کفایت میکند. اما حتما پیش از آنکه حلقه را خریداری کنید از نوع سلیـقه وی اطلاع یابـید. ایـن کار را میتوانید با سوال کردن از دوستان و یا خانواده وی و یـا مشـاهـده نوع جواهرآلاتی که وی استفاده می کند انجام دهید. اما بسیاری از دختران تـمایـل دارند هنگام انتخاب حلقه خودشان حضور داشته باشند. بهرحال باید به خواسته های وی احترام بگذارید.

6- مطمئن گردید پاسخ وی مثبت میباشد: هنگامیکه پیشنهاد ازدواج میدهید، بـاید مطمئن باشید که پاسخ وی ""بله"" خواهد بود. شما میباست از قبـل در مــورد ازدواج بـه انــدازه کافی صحبت کرده و کــامـــلا از آن چه طرف مقابل از یک شریک زندگی بلند مدت انتظار دارد، آگاهی یافته باشید. درست است که میخواهید پیشنهاد ازدواج شــما برای او سورپریز باشد اما نباید بی مقدمه دست به این کار بزنید.

7- افراد زیادی را از قصد و تصمیم خود آگاه نسازید: شـما مـمکن اسـت وسوسه شوید که قصد خود را با دوستان و خانواده خود در میان بگذارید. امـا عـاقلانه تر آن است که این خبر را تنها با یکی دو تا ازدوستان و یا نزدیکان صمیـمــی خود در میان گذاشته و به آنها اطمینان داشته باشید که رازدار و محرم اسرار شما میباشند.

8- پیشنهاد خود را از حفظ نکنید: صرفنـظر از آنـکه کـجـا و چــگـونــه پــیشنهاد ازدواج می دهــید، باید آن با نهایت صداقت و ابراز عشق حقیقی شما نسبـت بـه وی هـمــراه باشد. از قبل در مورد حرفهایی که میخواهید به او بـزنــید یادداشت بردارید اما دقیقا آنها را از بر نکنید. در آن لحظه به وی بگویید که چرا وی یـک فرد استـثـنایی بـوده و چـرا شما خواهان آن میباشید که باقی عمر خود را با وی سپری کنید. بـایـد جملات شما از دلتان برآید او میخواهد با یک مرد ازدواج کند و نه یک ربات!

9- مکان و زمان مناسب را بیابید: مکانی کـه پیـشـنهاد ازدواج مـی دهـید می تواند: رسـتوران، پارک، سینما و یا لب دریا باشد.اما بهتر است مکانی انتخاب گردد کــه بــرای هر دوی شما خاطره انگیز بوده و شما را به یاد خاطرات گذشته بیندازد. فـاکتور زمان نیز بسیار مهم می بـاشــد اگر وی شرایط سختی را سپری می کند، اگر خسته و یا گرفتار دغدغه های شخصی و شغلی خود میباشد و یا آنکه از دست کسی عصبـانـی اسـت، زمان مناسبی برای این کار نمیباشد.

10- او را دستپاچه نکنید: شما ممکن است بخواهیـد پیـشنـهاد خود را برای جهانیان فریاد بزنید و یا حداقل برای همسایگان مجاور خود! امـا مـراقب باشیـد اشـتـیاق بـی حد شما کار دستتان ندهد. اگر وی شخص درونگرا بوده و از آن که مـرکز تـوجـه دیـگـران واقع گردید بیزار میباشد، بهتر است این کار را بطور خصوصی با وی در میان بگذارید.

11- انتظار همه نوع پیشامدی را داشته باشید: صـرفنـظر از هـمـه نقشه ها و طرح ریزی ها، امکان دارد امور دقیقا آن طوری که شما و یا وی تصور میکردید پیـش نرود. خود را برای واکنشهای احتمالی آماده کنید.او مـمکن است دستپـاچـه شـده و یا هیجان زده گـردد و یـا آن که کاملا آرام و بی تفاوت باقی بماند. وی ممکن است بگوید: ""بله-خیـر"" و یــا ""شاید"". شمـا مـمکن است تصور کنید وی را کاملا می شناسید امـا از پـیـش داوری و آنکه پاسخ وی چگونه خواهد بود پرهیز کنید چون ممکن است مایوس گردید.

12- اگر پاسخ وی منفی بود مایوس نشوید: هـمـواره احـتـمال آن کـه وی ""نه""بگوید وجود دارد. اما دلسرد نشوید با او صحبت کنید و علت عــدم آمـادگـی وی را جـویا گردید. وی ممکن است تـنـها بـه زمـان بـیشتـری نـیـاز داشتـه بـاشـد و یا آن کـه اصلا وی دختر مناسبی برای شما نباشد. اگر این طور باشد بهتر است همین حالا پی بـه آن بـبـرید تا آنکه پس از ازدواج.

13- خیلی زود و یا خیلی دیر پیشنهاد ندهید: زمـان معـیـنـی برای پیشنـهاد ازدواج وجود ندارد اما بهتر است پس از تنها گذشت 2 هفته از آشنایی خـود بـا وی پـیشـنــهاد ازدواج ندهید! زمان پیشنـهاد ازدواج هنـگامی اسـت کـه شـمـا بـــرای مــدتــی کافی به یکدیگر متعهد شده باشید. همچنین زیاد وقت را تلف نکنید شجاع باشید و حـرف دلتان را بزنید. اگر هم خیلی هم کمرو می باشید، می تـوانـید پیــشنهاد خود را در قالب نامه برای دختر مورد علاقه خود ارسال کنید.






چگونه مخ 1 پسر رو بزنیم?!قابل توجه دخترها

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19
1 همیشه مستقیم بهش نگاه کنید. پسر ها این رو خیلی دوست دارند

2 لزومی نداره که لاس بزنید. لازم نیست که برای جذب اونها کارهای جلف بکنید. همین! از تیپشون  تعریف کنید البته زیاد این کارو نکنید که نتیجه عکس میده

3 صادق باشید، خودتون باشید، و با 1 خشگله جوگیر نشید. 

4 همیشه سعی کنید که روی مطالب کمی که میدونید اونها دوست دارند نظر بدید، اگه میدونید که والیبال دوست داره، در بارش خوب بگید 

5 خودتون رو بیچاره نشون ندید، نگذارید طرف روی شما و اطلاعاتش در مورد شما مسلط باشه. البته تفریط نکنید. طوری که قیافه شما هم  براش ناشناخته باشه.  در مورد چیزایی که نشون میده شما یک آدم منعطفی هستید حتماً صحبت کنید.

6 هش نشون بدید که مهارت های خاص خودتون رو دارید. اما سرزنش نکنید با این مهارت ها. پسر ها دوست ندارند که ببینند طرفشون ازشون سر تر هست.

7  هیچ گاه، هیچ گاه ، هیچ گاه از اتفاقات بدی که افتاده ننالید. مثلاً با لحن دلسوزانه ای نگید. برادرم من رو اذیت میکنه.  میتونید خیلی عادی این رو بگید و بعدش بخندید. انگار که یک جک گفتید و بعدش فراموشش کنید. یک پسر وقتی با شماست دوست داره شاد باشه. این خاطره ی خوبی در ذهنش نسبت به شما ایجاد میکنه. وقت نالیدن هم فرا میرسه!!

8 خونسرد و مطمئن باشید. از دست دادن یک پسر اتفاق ناگواری نیست. البته برای بعضیها بدتر از ناگوار هست






خجالت کار دست داد..

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19

و من اینو می دونستم
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . امامن خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . امامن خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”ا
شاید شبیه قصه ی من باشه : آخه من خجالت می کشم بهت بگم






میرم..

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19

گفتم:میری؟



گفت:آره




گفتم:منم بیام؟




گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر 




گفتم:برمی گردی؟ 




فقط خندید 




اشک توی چشمام حلقه زد 




سرمو پایین انداختم 




دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد




گفت:میری؟




گفتم:آره




گفت:منم بیام؟




گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر 




گفت:برمی گردی؟ 




گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره 




من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته 




و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده






همه چیز را یاد گرفتم..

  • نویسنده: ملیکا
  • تاریخ: سه شنبه 93/12/19
  • زمان: سه شنبه 93/12/19

دلــــــم گرفـــــته

همه چیز را یاد گرفته ام !

.

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

.

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

.

تو نگرانم نشو !!

.

همه چیز را یاد گرفته ام !

.

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

.

یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !

.

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن…

.

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

.

تو نگرانم نشو !!

.

همه چیز را یاد گرفته ام !

.

یاد گرفته ام که بی تو بخندم…..

.

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت….!

.

یاد گرفته ام …که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

.

یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ….

.

و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

.

اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام …

.

که چگونه…..!

.

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم …




   1   2   3   4   5   >>   >

اخرین مطالب

کد لیست آخرین مطالب پارسی بلاگ